بيا تا برات بگم
ناچارنویسی و تفنن نویسی پراکنده در هر عرصه
دختر سردار 2
بوی شوربای مرغ حنایی رنگ کرچ لنگ از داخل خانه به بالای بام میرسید و دل من که از صبح تا شب چیزی نخورده بودم صدایش بلند شده بود . چند بار مادر از داخل حولی به بالای بام نگاه کده بود و فقد لبخند زده بود وبرای بار چندم که امده بود اهسته طرف مرغ حنایی رنگ کرچ لنگ رفته بود و وقتی میخواست اون رو از پشت سر بگیره مرغ حنایی رنگ کرچ لنگ متوجه شده بود
ادامه نوشته
برچسبها:
2
+
نوشته شده در سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۶ ق.ظ توسط محمــــــــد آصف |
با پیشنهادات ،انتقادات و نظرات نیک تان یاری نمایـــــد
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
فروردین ۱۳۹۲
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
آرشیو موضوعی
دست نوشتـــــــه هایــــــــم
دنیـــــــای ارتبــاطات
مطالب دیگــــــــــر
بــــــــــــــــزرگــان
هـنــرمنــدان
شـــاعـــــرانو نــو یسندگان
افغــــانــسـتـان
برچسبها
1
(2)
2
(1)
پیوندها
سنجر سهیل
منیژه باختری
شـــکور نظری
شهرتاش
مالستان
مسیح ارزگانی
شعر فارسی زبانان ..
مجمد واعضی
سلمان علي زكي،
ابراهیم امینی
واصف باختری
ناهيد بشردوست
یگانه
پدر تاریخ معاصر افغانستان
هدیه ارمغان
انجمن قلم افغانستان
ســــخن نــــــــو
رضوی مالستــــانی
زهرا زاهدی
آصف آشنا
زهره نجوا
عباس فراسو
وحیـد نـوری
دوبیتی های هزارگی
BLOGFA.COM